رسم وصل

پایگاه رسمی اشعار و آثار شاعر و ذاکر اهل بیت(ع) وحید قاسمیان

رسم وصل

پایگاه رسمی اشعار و آثار شاعر و ذاکر اهل بیت(ع) وحید قاسمیان

۱۱ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

به سبک: عمه یه غم تو سینه مه خدا میدونه


آروم برو برادرم تو رو ببینم

زنده نباشم غمت و حسین نبینم

می روی و می بری با خودت وجودم

آخه تا حالا از تو من جدا نبودم

شاه شهید بی کفن سالار زینب

آهسته تر برو تو از مقابل من

آروم نداره چه کنم داداش دل من

زینب و با این همه غم تنها نذاری

با غصه ی بی تو شدن اینجا نذاری

شاه شهید بی کفن سالار زینب

جز تو برام چیزی نمونده توی دنیا

نذار بشم بی پناه و بی کس و تنها

دلم خوشه تو رو دارم عزیز خواهر

بگو چه کار کنم با داغ تو برادر

شاه شهید بی کفن سالار زینب

۲ نظر ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۱:۰۵

زمینه به سبک: قاسم چقدر قد کشیدی


چطوری بگم داداش دلم امشب میزنه شور
بگو که ز من نمی شی حسین تو لحظه ای دور
ای شمس پر نور
نگو که میخوای بری و من و تنها بذاری
من و میون یه عده حرامی جا بذاری
طاقت میاری؟
مگه میشه از تو جدا شم
   تو دل بیابون رها شم
تو بره سرت روی نی
   منم اسیر کوچه ها شم 
یا اخا یا مظلوم حسین جان

چرا داداشم تو این دل شب تنهایی اینجا
داری می کنی با دست خودت خارهای صحرا
داره چه معنا
داداش غریبی ت تو این دشت میده عذابم
دو چشم ترت حسین میکنه خونه خرابم
بده جوابم
اگه تو نباشی کنارم
  اینجا میشه بی تو جهنم
آواره میشم تا همیشه
  بعد تو به کی دل ببندم
یا اخا یا مظلوم حسین جان

خودت می بینی که دستای من داره میلرزه
داداش چه کنم با کینه های این قوم هرزه
دستام میلرزه
اینا ندارن یه ذره حیا توی دلاشون
دارم می بینم نفاق داداش توی چشاشون
از کینه هاشون
میره خواهر تو اسارت
  میشه به حریم تو جسارت
خدا میدونه بی تو میره
 
خیمه های زینب به غارت
یا اخا یا مظلوم حسین جان

۰ نظر ۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۸:۲۹

زمینه به سبک: قاسم چقدر قد کشیدی


میرم ز حرم تا علقمه من که آب بیارم
ز تشنگی
ِ علیِ رباب رفته قرارم
طاقت ندارم
من اینجا باشم تلظّی کنه اصغر تو خیمه
با آه و فغان یه مشک پر آب خواسته سکینه
مثل رقیه
میرم میزنم به شریعه
   آبی که مهر مادریه
برای حرم آب میارم
    تا آروم بگیره سکینه
یا ابوفاضل یا اباالفضل

خدا چه کنم که داره میره هستی مشکم
داره میریزه امید حرم با سیل اشکم
همچون سرشکم
ربابِ حزین تو خیمه ی غم چشم انتظاره
که آب ببرم برای علی که حال نداره
که تاب بیاره
چطوری برم سوی خیمه آب نداره مشکم چه فایده
شرمنده میشم از نگاهِ
    بچه های معصوم و تشنه
یا ابوفاضل یا اباالفضل

داداش نبودی که ساقی تو تنها نبودش
اومد مادرت دیدم توی خون روی کبودش
قد کمونش
با گریه می گفت که ساقی و سقای دلاور
میام پسرم با دستای تو با اذن داور
صحرای محشر
اگه تو رو خوندم برادر
   من و صدا زد جانِ مادر
من و نبرم سمت خیمه
 
سلامم و برسون به خواهر
یا ابوفاضل یا اباالفضل

۰ نظر ۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۰:۵۹

زمینه به سبک: قاسم چقدر قد کشیدی


بیا پسرم مقابل من بابا برو راه
که تنگ میشه این دلم علی جون هی گاه و بی گاه
ای دلبر ماه
کجاست مادرت ببینه علی میری به میدون
تو خیمه شده به خاطر تو عمه پریشون
غمگین و محضون
علی فدای قدو بالات
    چه کنه علی بی تو بابات
سخته برا بابا عزیزم
      نشنوه علی صوت زیبات
جوون رشیدم علی جان

برو پسرم خدای کریم پشت و پناهت
بلرزه عدو ز هیبت چشمای سیاهت
سیمای ماهت
برو بدونن سپاه حسین داره محمّد 

برو ببینن که واقعیه رویای احمد
اعجاز سرمد
ای پاره ی
  جگرم علی جان    ستاره ی سحرم علی جان
برا آخرین بار امیدم
      بگو بابا پسرم علی جان
جوون رشیدم علی جان

پاشو پسرم که بند اومده بابا زبونم
یه حرفی بزن یه چیزی بگو ای مهربونم
اکبر جوونم
به گریه ی من ببین پسرم می خنده دشمن
میلرزه علی ز ماتم تو این زانوی من
ای پاره ی تن
علی شدی تو اربا اربا
   خوبه نبودش اینجا لیلا
تو رو ببینه غرق در خون
    
زیر سم اسبها و اعداء
جوون رشیدم علی جان

۱ نظر ۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۴:۰۲

زمینه به سبک: قاسم چقدر قد کشیدی


بخواب عزیزم تلظّی نکن رو دستم اصغر

برات بمیرم که شیر ندارم یه قطره مادر

ای طفل مضطر

الان عمو جون میاد علی جون تا آب بیاره

رقیه داره دعا می کنه با قلب پاره

بارون بباره

نگاه کن علی بیقرارم   شرمنده ی تو آب ندارم

 آرزومه که قطره ای آب  رو لبای خشکت بذارم

لای لای علیِ اصغر من

 

بابا اومده تو رو ببره اصغر بده آب

برو بغل بابات عزیزم تا بشی سیراب

مادر بیار تاب

منم می مونم تو خیمه علی چشم انتظارت

بگو به بابات تو رو پسرم فوری بیارت

فوری بیارت

چطوری بذارم بری دور  میزنه علی این دلم شور

مادرم و طاقت ندارم  تو رو ببینم از خودم دور

لای لای علیِ اصغر من

 

چشات و ببند و دیگه بخواب سرباز بابا

تو بی کسی هام شدی پسرم دمساز بابا

جانباز بابا

بگو ببرم چطوری علی تو رو به خیمه

خدا میدونه که میره ز حال از غم رقیه

از اوج گریه

منتظره مادرعلی جون که تو بری خیمه ز میدون

بین لشکر و خیمه بابا  چاره ندارم موندم حیرون

لای لای علیِ اصغر من

۱ نظر ۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۲:۲۸
به سبک: شد محرم دوباره برات مشکی پوشیدم

داداش آرامش تو به غمام التیامه
سپاه خواهر تو منتظر قیامه
نوبتی هم که باشه نوبت بچه هامه
سرت آقا سلامت
     بپذیر این بضاعت
مگه زینب میذاره تو بی رزمنده باشی
بمیرم من نبینم دادا شرمنده باشی
حسین وای سالار زینب

یه گوشه توی خیمه نوحه و دم گرفتن
ببین از داغ قاسم چطوری غم گرفتن
علی اکبر که رفتش داداش ماتم گرفتن
بذا یار تو باشن
     تا کنار تو باشن
بده رخصت به رزمِ سپاه زینبیون
بده رخصت گلاب شن گلای من تو میدون
حسین وای سالار زینب

پسرام تو سپاهت همه ی آبرومه
برا عون و محمد شهادت آرزومه
الهی من فدات شم بغضی توی گلومه
پسرام نذر غمهات
     نبینم غم تو چشمات
آرزومه برادر قیامت روسفید شم
قربونیهام قبول شن که مادر
ِ شهید شم
حسین وای سالار زینب

۰ نظر ۱۴ مهر ۹۵ ، ۱۴:۲۶

به سبک: شد محرم دوباره برات مشکی پوشیدم


مگه میتونه دختر بی بابا زنده باشه
اونم اون دختری که همه چیزش باباشه
پاشه از خواب ببینه باباش پیشش نباشه
آخه محنت کشیدم
    سیر بابام ندیدم
روی نیزه سرش رو دیدم ناله کشیدم
به تنم لرزه افتاد هر وقت خولی رو دیدم
حسین وای بابا بابایی

تا تو هستی رو نیزه داره تب این تن من
بیا از نیزه پایین بشین رو دامن من
 
راضی هستی بابا از حجاب و پیرهن من؟
دیدی یک لحظه یک دم
    به عدو رو ندادم
کوچه ی اجنبی ها جات خالی بود نبودی
خیلی زخم زبون زد یه نامرد یهودی
حسین وای بابا بابایی

حالا که اومدی و توی دستامی بابا
بگو جان رقیه دیگه باهامی بابا
بگو با من که صبح شب یلدامی بابا
دیگه موندن عذابه
     ببرم از خرابه
ببرم پیش زهرا ببینه صورتم رو
که ادامه داده راهش و دختر تو
حسین وای بابا بابایی

۱ نظر ۱۳ مهر ۹۵ ، ۱۴:۴۵

زمینه به سبک: قاسم چقدر قد کشیدی

 

دوباره داداش گرفته دلم دلواپسم من

قسم به نگات که بی تو حسین بی مونسم من

آره بی کسم من

وزیده داداش نسیم خزون بر آشیونم

خدا نکنه نباشی حسین زنده بمونم

آرام جونم

من و دوری از تو واویلا

بی تو چه کنم من در اینجا

میده عذابم دوری تو

قول بده نذاریم تو تنها

 

یا اخا یا مظلوم حسین جان

 

اگه تو بخوای داداش میزنم خیمه تو صحرا

پیشت می مونم مگه میذارم باشی تو تنها

در بین اعدا

ولی چه کنم حسین با دلم هی میزنه شور

غمت نبینم الهی داداش از من نشو دور

هلال پر نور

من و فراق تو، نه داداش

دیدن داغ تو، نه داداش

دیدنِ روزی که بچینن

گُلای باغ تو، نه داداش

 

یا اخا یا مظلوم حسین جان

۰ نظر ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۹

واحد سنگین به سبک: فراز اول تیتراژ معمای شاه

 

آقا...نیا که نامه ها فریبه

نیا که مسلمت غریبه

میون عدّه ای حرامی

اسیر و بی کس و حبیبه

 

آقا...نیا که کوفه جا نداری

کسی رو همصدا نداری

یه با وفا برای یاری

میون کوچه ها نداری

میا حسین میا به کوفه


آقا...تو رو قسم به گریه هایم

قسم به لرزش صدایم

حذر کن از مسیر کوفه

ببین چگونه در بلایم

 

آقا...شرار و غم به سینه دارم

نشد یکی تُو کوفه یارم

یه پیرزن پناه من شد

غریب ترینِ روزگارم

میا حسین میا به کوفه


آقا...دل سفیر تو شکستند

تُو کوچه ها راهش رو بستند

به این دو دست بسته سوگند

به قتل اکبرت نشستند

 

آقا...یه غصه ای شده عذابم

برات آقا در اضطرابم

خدا میدونه که پریشِ

گلوی اصغر ربابم

میا حسین میا به کوفه

۱ نظر ۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۴:۰۲

به سبک: شد محرم دوباره برات مشکی پوشیدم


به تنم گرد غربت به دلم غم نشسته
بغض مظلومی تو راه گلوم و بسته
مسلم اینجا غریبه کوفه بیعت شکسته
دست بسته م گواهش
    دارم از تو یه خواهش
نیا مردم تو این شهر ز غفلت در خروشند
تو رو به مشتی گندم حسین جان می فروشند
به جان مسلم میا کوفه حسین

 

بشکنه دستم آقا نامه دادم بیایی
نیا آقا مث من غریب کوچه هایی
در و دیوار این شهر میده بوی جدایی
دیگه طاقت ندارم
   آقا دلشوره دارم
آخه اینجا رسوندن جون مسلم و رو بر لب
زبونم لال بیایی آواره میشه زینب
به جان مسلم میا کوفه حسین

 

کلام آخرم از بام دارالعماره
کوفه جایی برای علی اصغر نداره
بیایی داغ محسن میشه تازه دوباره
سرت آقا سلامت
 
دیدار ما قیامت
سر مسلم فدای سرت دلبند زهرا
حلالم کن نصیبم بشه لبخند زهرا
به جان مسلم میا کوفه حسین

۰ نظر ۱۱ مهر ۹۵ ، ۰۸:۵۲

زمینه و شور محرم 1395

توکل برخدا اشعار شبهای دهه اول هر روز در سایت منتشر خواهد شد

 

خدا خواست زنده باشم ببینم روسفیدم

خدا میدونه ارباب به آرزوم رسیدم

شد محرم دوباره برات مشکی پوشیدم

تا قیامت شعارم     روضه هات اعتبارم

کاش بشه که تُو هیئت یه شب عمرم تموم شه

باشه اسم قشنگت به لب عمرم تموم شه

حسین وای شهید بی کفن

 

دوباره می زنم جار سر و سامونم ارباب

تُو لحد انتظارِ جسم لرزونم ارباب

تُو قیامت امیدِ چشم گریونم ارباب

کتابم با حسینه    حسابم با حسینه

خدا مهر تو رو از دلم آقا نگیره

دعا کن نوکر تو تُو روضه ها بمیره

حسین وای شهید بی کفن

 

من بدی کردم اما بدی هام و ندیدی

می دونم خیلی جاها آبروم و خریدی

تُو گرفتاری و غم تو به دادم رسیدی

آره میدونم آقا    به تو مدیونم آقا

قدر این خوبیهات و کمک کن تا بدونم

دعا کن تا شهید شم بغلطم توی خونم

حسین وای شهید بی کفن


دریافت سبک

۰ نظر ۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۵:۱۱