مثل او در شهرمان نایاب بود...
به بهانه چهاردهمین سالروز در گذشت ذاکر و شاعر سینه سوخته سیدالشهدا(ع)
کربلایی عباس احسنی نمین
در سرش سودای رفتن مانده بود
سینه اش را ماندنش سوزانده بود
بارها در روضه هایش بی ریا
از رفیقان شهیدش خوانده بود
مردی از نسل غریب یاس بود
نام بی همتای او عباس بود
روضه خوانِ لایقِ ارباب بود
روضه هایش بی بدیل و ناب بود
با صفا و خوش صدا و با ادب
مثل او در شهرمان نایاب بود
در ادب او کاملاً حسّاس بود
نام بی همتای او عباس بود
با نمک بود و پر از ذوق و نوا
در پی شهرت نبود و هر کجا
بی خود از خود می شد او در خواندنِ
مقتل سقای دشت کربلا
قیمت سوزش چُنان الماس بود
نام بی همتای او عباس بود
مهر زهرا مادرش در سینه داشت
از عدویش کینه ی دیرینه داشت
عاقبت مستانه در آتش بسوخت
ذکر اربابش در آن آدینه داشت
ذاکری که معدن احساس بود
نام بی همتای او عباس بود