الان عمو جون میاد علی جون تا آب بیاره...
زمینه به سبک: قاسم چقدر قد کشیدی
بخواب عزیزم تلظّی نکن رو دستم اصغر
برات بمیرم که شیر ندارم یه قطره مادر
ای طفل مضطر
الان عمو جون میاد علی جون تا آب بیاره
رقیه داره دعا می کنه با قلب پاره
بارون بباره
نگاه کن علی بیقرارم شرمنده ی تو آب ندارم
آرزومه که قطره ای آب رو لبای خشکت بذارم
لای لای علیِ اصغر من
بابا اومده تو رو ببره اصغر بده آب
برو بغل بابات عزیزم تا بشی سیراب
مادر بیار تاب
منم می مونم تو خیمه علی چشم انتظارت
بگو به بابات تو رو پسرم فوری بیارت
فوری بیارت
چطوری بذارم بری دور میزنه علی این دلم شور
مادرم و طاقت ندارم تو رو ببینم از خودم دور
لای لای علیِ اصغر من
چشات و ببند و دیگه بخواب سرباز بابا
تو بی کسی هام شدی پسرم دمساز بابا
جانباز بابا
بگو ببرم چطوری علی تو رو به خیمه
خدا میدونه که میره ز حال از غم رقیه
از اوج گریه
منتظره مادرعلی جون که تو بری خیمه ز میدون
بین لشکر و خیمه بابا چاره ندارم موندم حیرون
لای لای علیِ اصغر من
سلام حاجی
ممنون عالی بود