با تو مکر از اشعری کی می خورم؟...
السلام ای رهبر آزادگان
السلام ای نائب صاحب زمان
ای که داری در دلم خانه علی
کوری چشمان بیگانه علی
با تو در عالم سرافرازم علی
ایده هایت بال پروازم علی
ای خمینی را یگانه یادگار
ای برای هر بسیجی افتخار
هدیه از سوی شهیدانی علی
تو زلالی مثل بارانی علی
افتخارم در رکابت بودن است
در جوارت راه حق پیمودن است
از تو یک لحظه جدایی خفّتم
با توام چون زیر چتر رحمتم
این منم سرباز سینه چاک تو
گوشِ جان دادم به نطق پاک تو
یک اشارت گر کنی غوغا کنم
لب کنی تر محشری برپا کنم
با تو مکر از اشعری کی می خورم؟
من بسیجی ام ز عشق تو پُرم
عکس تو گُل کرده در باغ دلم
نذر چشمانت سرِ نا قابلم
رهبرا سردار و دلدارم تویی
آن که بر گِردش گرفتارم تویی
با توام تا آنکه زهرا مادرت
خادمم سازد مرا در محضرت
وای از آن ساعت که آهت بشنوم
دیگر از مرز جنون رد می شوم
آری این دلبر زنسل آن ولی ست
اسم و رسمش هم چنان مولا علی ست
هرکه دارد کینه او دشمن است
روبرو با خشم طوفان من است
نه، علی تنها نمانده در میان
نه، ندارم من مرام کوفیان
تا علی باشد به نخلستان جان
چاهِ بغضش می شوم من هر زمان
گر مگوهایش به ما افشا شود
باز مشق کربلا انشا شود
یک اشارت از علی برما شود
بی تأمل باز عاشورا شود
نه مرام کوفه در ما مانده است
نه علی در صحنه تنها مانده است