رسم وصل

پایگاه رسمی اشعار و آثار شاعر و ذاکر اهل بیت(ع) وحید قاسمیان

رسم وصل

پایگاه رسمی اشعار و آثار شاعر و ذاکر اهل بیت(ع) وحید قاسمیان

۱۹ مطلب با موضوع «شهدا» ثبت شده است

خُفتیم به گهواره شب افتادیم

از اسب نه از اصل، عجب افتادیم

این است عذاب خواب غلفت آور

از قافله انگار عقب افتادیم

 

افسوس هی افسوس شهادت خوردیم

هر روز فقط حرص سعادت خوردیم

ای ننگ به این زندگی تکراری

بدجور، بد از بازی عادت خوردیم

 

شرّیم به اندیشه شرر باید زد

یکبار به سر فکر خطر باید زد

این نفس که ما را به زمین کوبیده ست

از ریش نه از ریشه تبر باید زده

 

دیروز پر از شوق پریدن بودیم

آن روح که در جسم دمیدن بودیم

سرمست، سبکبال و سبک تن بودیم

افسوس که نزدیکِ رسیدن بودیم

 

ای کاش شبی به سیم آخر بزنیم

در رقص، قفس شکسته و پر بزنیم

برخیز زمین دایره ای از مین است

ای کاش شبی دوباره معبر بزنیم

 

اعزام و صفوف شب شکن یادت هست؟

از خونِ جوانان وطن یادت هست؟

از کوچه و پس کوچه ی این آبادی

رفتند چو آهوی خُتن یادت هست؟

 

عیّارترینهای محل ها رفتند

آن مرد ترین مرد عمل ها رفتند

دیدی چه خرامان ز غبار اسپند

مدهوش از آغوش و بغل ها رفتند

 

رفتند عجب روی ادا را بردند

انگار که از نای صدا را بردند

خفتیم در آغوش عدم، حرف، ادا

رفتند از این شهر خدا را بردند

 

ای کاش زمان به آن زمان بر می گشت

بر جسم مریض کوچه جان بر می گشت

بابای شهیدی که از آبادی رفت

با تک پسرش از آسمان بر می گشت

 

ای کاش مرام شهدا برگردد

از عرش امام شهدا برگردد

ای کاش که آقای سفر کرده ی ما

همراهِ تمام شهدا برگردد

۰ نظر ۰۴ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۲۹

در کینه ی فرعونیان تنهاست غزه

اکنون نمادِ خیزش دنیاست غزه

 

از نفرتِ شمر و سنان های زمانه

هر روز نه،هر لحظه عاشوراست غزه

 

شاید که از انسانیت بویی نبرده

هر کس تو را خاموش و ویران خواست غزه

 

می آید آن روزی که صهیون غرق گردد

در خونِ طفلی که از آن دریاست غزه

 

محکم بمان پای دفاع از سرزمینت

چشم انتظارت مسجد الاقصی ست غزه

 

ویرانه هایت با فرج آباد گردد

فردای با صاحب زمان زیباست غزه

 

در لشکر دردانه ی حیدر به زودی

همگامِ ایران پرچمت بالاست غزه

۰ نظر ۰۶ آبان ۰۲ ، ۱۲:۵۰

همچو سروی در مدار باد و باران ایستاد

مثل سدّی در مصاف سیل و طوفان ایستاد


منطقش در شبهه ها برّنده تر از تیغ بود

یک تنه بی ادعا در بین میدان ایستاد


فهم او از دین، ولایت، بی بدیل و ناب بود

با عقیده کل عمرش مرد ایمان، ایستاد


پای تبیین ولایت ناسزا، تهمت شنید

خم به ابرویش نیامد او، کماکان ایستاد


در هجوم فتنه ها، تهدیدها، تخریب‌ها

لحظه ای غافل نشد تا دادنِ جان، ایستاد


او رفاهش را، جوانی را فدای درس کرد

پای رفعِ شکّ و تردید جوانان ایستاد


عافیت جو و سیاست باز و بی دانش نبود

بی تعارف روبروی ظلم دوران ایستاد


عاقلانه، عاشقانه، بی توقف، سربلند

پای جمهوری اسلامی ایران ایستاد

 

۰ نظر ۱۳ دی ۰۱ ، ۱۵:۲۵

ای کاش که ایمان به کمی نان نفروشیم
جان داده ولی غیرت و وجدان نفروشیم


تا زوزه کشید از وسط معرکه گرگی
دشت و علف و گله و چوپان نفروشیم


کفر آمده در مأذنه ی منطق برخی
غیرت برود از دل اگر جان نفروشیم


با خونِ جگر در وطن آرام گرفتیم
سخت آمده این امنیت آسان نفروشیم


در معرکه بازارِ مه آلوده ی فتنه
جز دُرّ بصریت درِ دکّان نفروشیم


از آتش و آشوب و تهاجم نهراسیم
خون داده ولی خشت به دونان نفروشیم


با خون شهیدان شده افراشته پرچم
یک لحظه لوا را سر میدان نفروشیم


ما را هوسِ گندم ری خام نسازد
ولله که سالار شهیدان نفروشیم


تاریخ شود شاهدمان در همه ادوار
اینجا نشود کوفه و قرآن نفروشیم


ما مرد جهادیم، نه اهل و زر و دینار
یک موی علی را به زرستان نفروشیم

۱ نظر ۰۴ آذر ۹۸ ، ۱۳:۵۰

 

در خاطره ها مانده ولی می گویم
روزی که عدو خباثتش را رو کرد
روزی که گواه حرف مان تاریخ است
دشمن همه ی حماقتش را رو کرد

آن روز تراب تشنه ی این خطه
می دید به کام دشمنان کارون را
او لشکری از فدایی و خون می خواست
تا حفظ کند هر وجب از هامون را

ما پای امام و عزت و اندیشه
از پا ننشستیم و فقط خون دادیم
تا تیشه نساید به پر این ریشه
صد باغ گلِ عاشق و مجنون دادیم

تا رعشه به عرشه ی عدو اندازیم
غسل از یمِ خفتگانِ در خون کردیم
فهمیده و نوجوان فراوان دادیم
تا دشمن دون ز خانه بیرون کردیم

امروز اگر مانده به جا این میهن
از معجزه ی جوشش آن غیرت هاست
آرامش مان بخاطر مردانی
مانند سلیمانی و چون همّت هاست

آرامشِ امروزِ همه مدیونِ
ایثار و ز خود گذشتنِ چمران هاست
این آبیِ آسمان مان مرهونِ
صد کشوری و شجاعت دوران هاست


آشفتگیِ هر وجب از این کشور
با خونِ دل و خون ز تلاطم افتاد
سر های فراوان به هوایش دادیم
تا پا نگذارد به زمینش شیّاد


هان ای همه ی دلشدگان، میهن را
خیلِ شهدا به ما امانت دادند
رفتند و چه عاشقانه این پرچم را
دادند به ما، حکم صیانت دادند

 

 

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۴۷


زنجیر زمین اگر گرفته پایم

بالا نرود اگر دعا از نایم

خیل شهدا و عرشیان می دانند

من عاشق کربلای پنجی هایم

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۳۱

به بهانه سالروز عملیات مرصاد و هلاکت منافقین 



در ذهن زمین زلزله شد پنجم مرداد

با همّت بی منّت و اندیشه ی صیاد

درسی به عدو داد که هرگز ننماید

دیگر هوسِ رد شدن از تنگه مرصاد

۱ نظر ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۸

به بهانه شهادت جانباز سرافراز منصور حشمدار


مدهوش به اقلیم سما می آید

یک مرد فراتر از هما می آید

چشم و دلتان دوباره روشن شهدا

منصور به آغوش شما می آید

۱ نظر ۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۴

به بهانه شهادت جانباز سرافراز شهید منصور حشمدار


یادگاری از تبار نور رفت 
مرد خیبر، مرد بدر و هور رفت
بی صدا وبی ریا، بی ادعا
عاقبت منصور هم منصور رفت

سینه چاک روزگاران نبرد
بی صدا رفت و مرا بیدار کرد
همقطار لاله های شهر شد
بعد عمری انتظار و رنج و درد

درد گفتم، همدم منصور بود
زخم تنهایی غم منصور بود
غربت و جاماندنش از قافله
 
غصه های مبهم منصور بود

یاد او و رزم اعلایش بخیر

یاد لحن و صوت زیبایش بخیر

پیش هم کیشان خود آرام شد

با شهیدان سوز نجوایش بخیر

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۵ ، ۱۳:۵۴

به بهانه سالروز حماسه جاوید عملیات بازی دراز


ای عاشق شهادت بازی دراز رفتی؟

رها کن این عمارت بازی دراز رفتی؟

آنجا در آن بلندی بر قله رفیعش

دارد خدا سفارت بازی دراز رفتی؟

از بیستون و فرهاد بگذر زیاد دارد

فرهاد با شهامت بازی دراز رفتی؟

آنجا شهید دانش داده به رب خود دست

شاید شدی شفاعت بازی دراز رفتی؟

الحق مکان پاکی ست فرهاد پیشه باید

اصلا بود سعادت بازی دراز رفتی؟

شاید قرار باشد دست تو را بگیرند

یک بار هم زیارت بازی دراز رفتی؟

تثبیت گشته آنجا با انقلابی از خون

آیا تو با طهارت بازی دراز رفتی؟

عرفان که خانقاهش گفته شهید مظلوم

آنجاست با صلابت بازی دراز رفتی؟

حالا ز جا به پا خیز شکر خدای خود کن

داده به تو لیاقت بازی دراز رفتی 

۰ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۰۹

به یاد شهدای گمنام در ایام فاطمیه


شهدای گمنام ببرید از ما نام تا نمونیم ناکام

کی میگه گمنامید به خدا خوش نامید مثل ماه می تابید

شما لاله زارید بوی زهرا دارید تو دلا جا دارید

جا موندیم از شماها، شهدا آی شهدا

بی پلاک و تنها زیر خاک و اما یادتون در دلها

بی نشونید اما مث بی بی زهرا شیفته تون آدمها

برا رهبر رفتید چه دلاور رفتید مث مادر رفتید

جا موندیم از شماها شهدا آی شهدا

مادراتون با آه دیده بر در هرگاه تا بیاید از راه

کی میگه دل سنگند شیر زنای جنگند چه کنند دل تنگند

براشون هر لحظه لحظه های رزمه دلشون می لرزه

جاموندیم از شماها شهدا آی شهدا

شماها خورشیدید آقامون و دیدید به ماها خندیدید

آخ چه سخته حسرت توی بُهت و حیرت بمیریم و با وحشت

کاش بشه مجنون مُرد چون شما در خون مُرد آروم و آسون مُرد

جا موندیم از شماها شهدا آی شهدا

۱ نظر ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۵۸

من معتقدم تو لایق تقدیری

پاینده ترین هویت و تصویری

از مینِ منیّت و هوس بگذشتی

با پای اِراده ات عجب تسخیری

با این همه افتادگی و ایثارت

شایستة کوبنده ترین تکبیری

اِشغال نشد یک وجب از خاک حرم

تو باعث این حماسه و تأثیری

بیدار ترین قاسم دوران بودی

کابوس شدی به خواب هر تکفیری

من معتقدم نرفته ای و هستی

در باور این جامعه در تکثیری

این معجزه از خون تو بر می آید

تقدیر مرا هم بدهی تغییری

 

۱ نظر ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۲

 

 

ای وای هوای شهرمان آلوده ­ست

 

انگار خدا خسته ازاین محدوده ­ست

 

سردرگمی و خفتن و یک جا ماندن

 

هی بوده گرفتاریمان تا بوده ­ست

 

پرواز میسّر نشود با این حال

 

پرهای زمین خورده­­ی ما فرسوده ­ست

 

پروانه شدن شورِ شرر می­خواهد

 

این حسرت و کم کاری ما بیهوده­ ست

 

آب از سرمان گذشت و در گِل ماندیم

 

تا مرزِ کجا خیالمان آسوده ­ست؟

 

 

 

۲ نظر ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۵

ای دل سخن از رفتن یک قافله دارم

از دست فراموشی تو صد گله دارم

از آن همه آرامش یکرنگی دیروز

امروز چرا این همه من فاصله دارم

از قافله آن روز عقب ماندم و افسوس

امروز که پیرم، و به پا آبله دارم

مردان خدا پرده پندار دریدند

مردود شدم چونکه دل صد دله دارم

اما چه کنم با همه ی فاصله هایم

در سر هوس دیدن آن سلسله دارم


۱ نظر ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۰۱

عجب رویای زیبایی ­ست پرواز

عجب سودای والایی ست پرواز

عجب رسمی عجب کوچی چه شیرین

مگر آن سو چه دنیایی ­ست پرواز

شب و روزم شدی فکر و خیالم

خیالت هم تماشایی ست پرواز

قفس تنگ و نفس حبس و دلم وای

خدا داند چه غوغایی ست پرواز

زمین خوردم فراوان تا بفهمم

پریدن کار عظمایی ­ست پرواز

به آن که پر برای دانه داده

زمین کابوس رسوای ­ست پرواز

و شیدا در قفس هرگز نماند

پریدن رسم شیدایی ­ست پرواز

و عاشق پیشه­ ی شیدا شهید است

که در پرواز اعلایی ست پرواز

۳ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۲۵

ای دل کجاست عبرت ای کاش رفته بودی

تا کی قصور و غفلت ای کاش رفته بودی

با خود کمی بیاندیش جا مانده ای چرا تو؟

از باکری و همت ای کاش رفته بودی

دیگر چرا برایت کوچ از قفس هوس نیست

باید بدانی علت ای کاش رفته بودی

بهروزی تو دیروز امروز تیره روزیست

یعنی ندارد حکمت؟ ای کاش رفته بودی

جا ماندنت زیاران تقصیر غفلتت نیست

عشقت نداشت قوّت ای کاش رفته بودی

همسنگر شهیدت رفت و نظاره کردی

شد قسمت تو حسرت ای کاش رفته بودی

بند تعلقاتت دیدی گرفت پایت

پایان رسید مهلت ای کاش رفته بودی

سختی نداشت رفتن قدری خلوص می خواست

حالا بکش تو منت ای کاش رفته بودی

آینده ات چنین شد روزی که پس زدی پا

ننویس پای قسمت ای کاش رفته بودی

حاضر شدی بمانی اما برای رفتن

کردی مدام غیبت ای کاش رفته بودی

می رفتی و نبودی در حبس محض افسوس

درد بدیست غربت ای کاش رفته بودی

آرامش شهادت دادی ز دست حالا

قبر و سؤال و لکنت ای کاش رفته بودی

۶ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۹

ای کاش که اندیشه­ی ما شک نکند

حتی به تکی ز جبهه پاتک نکند

 اندیشه­ی بی ریشه کجا می روید

ای کاش کلید دید ما بَـک نکند

۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۰

رفتی و وطن حریم طاغوت نشد

جولانـگه خمپاره و باروت نشد

آری پسر آن پدری هستی تو

که منتظر رجعت تابـوت نشد

۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۱۸

بر ظاهر هـر کوی و گذر عکس شماست

در مسجد و امثال دگـر عکس شماست

با این همـه عکس و مکث تکــراری ما

پس بینش مان چگونه بر عکس شماست

۲ نظر ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۵