رسم وصل

پایگاه رسمی اشعار و آثار شاعر و ذاکر اهل بیت(ع) وحید قاسمیان

رسم وصل

پایگاه رسمی اشعار و آثار شاعر و ذاکر اهل بیت(ع) وحید قاسمیان

۷ مطلب با موضوع «از جنس اعتراض» ثبت شده است

ای کاش که ایمان به کمی نان نفروشیم
جان داده ولی غیرت و وجدان نفروشیم


تا زوزه کشید از وسط معرکه گرگی
دشت و علف و گله و چوپان نفروشیم


کفر آمده در مأذنه ی منطق برخی
غیرت برود از دل اگر جان نفروشیم


با خونِ جگر در وطن آرام گرفتیم
سخت آمده این امنیت آسان نفروشیم


در معرکه بازارِ مه آلوده ی فتنه
جز دُرّ بصریت درِ دکّان نفروشیم


از آتش و آشوب و تهاجم نهراسیم
خون داده ولی خشت به دونان نفروشیم


با خون شهیدان شده افراشته پرچم
یک لحظه لوا را سر میدان نفروشیم


ما را هوسِ گندم ری خام نسازد
ولله که سالار شهیدان نفروشیم


تاریخ شود شاهدمان در همه ادوار
اینجا نشود کوفه و قرآن نفروشیم


ما مرد جهادیم، نه اهل و زر و دینار
یک موی علی را به زرستان نفروشیم

۱ نظر ۰۴ آذر ۹۸ ، ۱۳:۵۰

 

ای کاش که ایمان به کمی نان نفروشیم

 

 

جان داده ولی غیرت و وجدان نفروشیم

 

 

تا زوزه کشید از وسط معرکه گرگی

 

 

 

دشت و علف و گله و چوپان نفروشیم

 

 

۰ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۳۷

 

 

ای وای هوای شهرمان آلوده ­ست

 

انگار خدا خسته ازاین محدوده ­ست

 

سردرگمی و خفتن و یک جا ماندن

 

هی بوده گرفتاریمان تا بوده ­ست

 

پرواز میسّر نشود با این حال

 

پرهای زمین خورده­­ی ما فرسوده ­ست

 

پروانه شدن شورِ شرر می­خواهد

 

این حسرت و کم کاری ما بیهوده­ ست

 

آب از سرمان گذشت و در گِل ماندیم

 

تا مرزِ کجا خیالمان آسوده ­ست؟

 

 

 

۲ نظر ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۵

ای دل کجاست عبرت ای کاش رفته بودی

تا کی قصور و غفلت ای کاش رفته بودی

با خود کمی بیاندیش جا مانده ای چرا تو؟

از باکری و همت ای کاش رفته بودی

دیگر چرا برایت کوچ از قفس هوس نیست

باید بدانی علت ای کاش رفته بودی

بهروزی تو دیروز امروز تیره روزیست

یعنی ندارد حکمت؟ ای کاش رفته بودی

جا ماندنت زیاران تقصیر غفلتت نیست

عشقت نداشت قوّت ای کاش رفته بودی

همسنگر شهیدت رفت و نظاره کردی

شد قسمت تو حسرت ای کاش رفته بودی

بند تعلقاتت دیدی گرفت پایت

پایان رسید مهلت ای کاش رفته بودی

سختی نداشت رفتن قدری خلوص می خواست

حالا بکش تو منت ای کاش رفته بودی

آینده ات چنین شد روزی که پس زدی پا

ننویس پای قسمت ای کاش رفته بودی

حاضر شدی بمانی اما برای رفتن

کردی مدام غیبت ای کاش رفته بودی

می رفتی و نبودی در حبس محض افسوس

درد بدیست غربت ای کاش رفته بودی

آرامش شهادت دادی ز دست حالا

قبر و سؤال و لکنت ای کاش رفته بودی

۶ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۹

یادم تو را فراموش ! آیا به یاد دارید؟

گفتید که مدارا با انتقاد‌...، دارید؟

 

تدبیر کو که تعلیق تفریق کرد و افتاد

صفر امانت بیست! حتما سواد دارید

 

جای خودی و دشمن انگار کرده تغییر

ما مرزمان یکی است! با که عناد دارید؟

 

پیچیده نیست چندان فهم عقب نشینی

هر چند با سوادِ مردم تضاد دارید

 

آیا حواستان هست؟ اصلا کلیدتان کو؟

تدبیر یا امیدی در اقتصاد دارید؟

 

در مهره های شطرنج قلعه امید بازی‌ست

آخر شما به داخل کی اعتماد دارید؟

 

جز ما و ملت ما دلسوز خاکمان کیست؟

ما را کمی ببینید!  ما را به یاد دارید؟

۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۶

خفتیم به جهل بولهب افتادیم

در بند تعلق و لقب افتادیم

در گوش صدای جرسی آمد، وای

از قافله انگار عقب افتادیم

۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۰۶

تقصیر کسی نیست اگر حال نداریم

میلی به فراموشی امیال نداریم

تغییر نکردیم و همان آدم قبلیم

در سر هوس احسن احوال نداریم

آرامش مان ظاهری و باطن مان وای

آن صدق و صفایی ست که هر سال نداریم

آشفته ز تدبیر عجولانه خویشیم!

کذب است بگوییم که اقبال نداریم

سودای رهایی ز قفس در سرمان نیست

اشکال همین جاست اگر بال نداریم!

۲ نظر ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۹