خفتیم به جهل بولهب افتادیم
در بند تعلق و لقب افتادیم
در گوش صدای جرسی آمد، وای
از قافله انگار عقب افتادیم
خفتیم به جهل بولهب افتادیم
در بند تعلق و لقب افتادیم
در گوش صدای جرسی آمد، وای
از قافله انگار عقب افتادیم
تقصیر کسی نیست اگر حال نداریم
میلی به فراموشی امیال نداریم
تغییر نکردیم و همان آدم قبلیم
در سر هوس احسن احوال نداریم
آرامش مان ظاهری و باطن مان وای
آن صدق و صفایی ست که هر سال نداریم
آشفته ز تدبیر عجولانه خویشیم!
کذب است بگوییم که اقبال نداریم
سودای رهایی ز قفس در سرمان نیست
اشکال همین جاست اگر بال نداریم!
آن خانه که هـر غیر پذیرا ست دل است
هم جای تولّی و تبـرّی ست دل است
آن دل نبـود دل که پذیرد هـر کس
آن دل که در آن حضرت زهرا ست دل است
رفتی و وطن حریم طاغوت نشد
جولانـگه خمپاره و باروت نشد
آری پسر آن پدری هستی تو
که منتظر رجعت تابـوت نشد
ما پای حمایت ز علی حلقه بگوشیم
لبریز اطاعت و پر از جوش و خروشیم
گر مهـر دو عالم به دل ما بگـذارند
ما سیّد علی را به دو عالم نفروشیم